تفکر وا گرا ابزار خلاقیت در دانش آموزان
کاربرد تفکر واگرا در آموزش
تفکر واگرا ابزاری برای خلاقیت
یکی از ابزار مهم برای رشد خلاقیت داشتن تفکر واگراست. گلیفورد به عنوان یکی از محققان در زمینه ی خلاقیت و سنجش توانایی های آفریننده معتقد است که شیوه های تفکر افراد دو گونه است:
1_ شیوه ی تفکر واگرا 2_ شیوه ی تفکر همگرا
در ساخت ذهنی هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا نقش اساسی دارد اما تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است یعنی همیشه یک جواب ( درست) یا ( غلط ) وجود دارد اما در تقکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب وجود دارد که از نظر منطقی ممکن است هر کدام از جواب ها به گونه ای درست باشد.
سنجش و اندازه گیری خلاقیت شیوه های متعددی دارد . متداول ترین آنها اندازه گیری خلاقیت بر اساس میزان اندیشه واگراست.
طی دهه 1950 گلیفورد و همکارانش آزمون هایی برای اندازه گیری تفکر واگرا تهیه کردند در همه این آزمونها از آزمودنی خواسته میشود که صرفا به دادن یک پاسخ اکتفا نکند .
گلیفورد معتقد است که در تفکر واگرا 3 ویزگی یا 3 عنصر دخالت دارند :
1_ انعطاف پذیری یا نرمش اندیشه
2_ اصالت اندیشه
3_ سیالی اندیشه
یعنی هر چه تفکری انعطاف پذیر تر . اصیل تر و سیال تر باشد واگرایی آن بیشتر است و در نتیجه این نوع تفکر خلاق تر است.
آزمون گلیفورد برای اندازه گیری انعطاف پذیری تفکر (( آزمون استفاده های غیر معمول )) نام دارد برای مثال به آزمون شونده کلمه آجر داده میشود و از او خواسته میشود تا در مدت 8 دقیقه تمام موارد استفاده آجر را بیان کند .
پاسخ یکی از دانش آموزان این گونه بوده است : " ساختن خانه / ساختن طویله / ساختن مدرسه / ساختن کلیسا / ساختن دودکش / ساختن اجاق و.... " چنانچه ملاحظه میشود همه ی این پاسخ ها طبقه ی واحدی از استفاده از آجر یعنی ساختن مربوط می شود و نشان دهنده ی انعطاف پذیری و واگرایی کمی میباشد . دانش آموز دیگری این پاسخ ها را داده است : " گذاشتن جلو در / زدن به یک سگ / درست کردن قفس کتاب /غرق کردن یک گربه / کوفتن به میخ / درست کردن دروازه های فوتبال و.... " به اعتقاد گیلفورد این پاسخ ها انعطاف پذیرند و نشان دهنده واگرایی بیشتر تفکر اند.
اصالت به وسیله ی (( آزمون عنوان داستان )) گلیفورد اندازه گیری میشود. در این آزمون داستانی کوتاه به آزمون شونده گفته میشود و از او خواسته می شود تا تمام عنوان هایی را که برای داستان مناسب تشخیص می دهد بگوید .یکی از این داستان ها داستان گیر افتادن یک مبلغ مذهبی به دست آدمخوارهاست. در این داستان شاهزاده خانم قبیله آدمخوارها به مبلغ مذهبی پیشنهاد می دهد که با او ازدواج کند تا آزاد شود. مبلغ دو راه بیشتر ندارد یا باید ازدواج کند یا بمیرد . او از ازدواج سر باز میزند و زنده زنده پخته میشود.
یکی از دانش آموزان برای داستان بلا این عنوان ها را گفته است : (( شکست شاهزاده خانم / خورده شدن به وسیله وحشی ها / شاهزاده خانم و مبلغ مذهبی )) اما دانش آموز دیگری این عنوان ها را انتخاب کرده (( داستان دیگ / شام خوشمزه / خورش واعظ / جفتی بدتر از مرگ / پاک ولی عجول / جایزه داغ برای آزادی ))
گلیفورد پاسخ های دانش آموز دوم را اصیل تر از دانش آموز دوم می داند .
سیالی به تعداد پاسخ های مختلفی که آزمودنی به یک سوال می دهد اشاره میکند.
در آزمون های سنجش سیالی ( سرعت ) و ( تعداد پاسخ های داده شده ) ملاک سیالی فکر هستند که این تعدد تعداد جواب در اکثر مواقع باعث افزایش احتمال واگرا بودن تفکر می شود.
حال پانزده سوال با هدف تمرین و تقویت تفکر واگرا مطرح میشود که شما میتوانید به طور میانگین به مدت 30 دقیقه به این سوالات پاسخ دهیدو بعد با توجه به انعطاف پذیری . سیالی و اصالت تفکر که در بالا توضیح داده شد میزان واگرا بودن تفکر خود را برسی کنید.
به سوالات زیر در مدت 30 دقیقه پاسخ دهید ( آماده : شروع )
1_ نام 10 تا از اشیاء گرد را بنویسید .
2_ با اضافه کردن 2 خط راست به یک دایره شکل های مختلف بسازید .( حداقل 10 شکل )
3_ با یک سنگ چه کارهایی میتوان کرد ؟
4_کلمه های شبنم . خسیس . مربع را در یک جمله بکار ببرید؟
5_ با 10 کلمه داده شده یک داستان حداکثر 6 خطی بنویسید ؟
شلوار / آدامس / پنجره / باران / ساعت 9 / صورتی / کتاب / دو چرخه / سفره / خودکار
6_ کاربرد های متفاوت سوزن را بنویسید.( حداقل 10 کاربرد )
7_ اگر به جای وزیر آموزش و پرورش بودید چه می کردید؟
8_ شباهت بین گوشت کوب و آسمان ؟ ( 2 الی 3 شباهت )
9_ فرض کنید الان سال 1450 هجری شمسی است . فکر کنید چه تغیراتی در نوع غذا لباس اتومبیل ها وسایل حمل و نقل محل زندگی شغل فعالیت های اوغات فراقت خودتان و دیگران پیش می آید ؟
10_ ده چیز بزرگتر از اتوبوس نام ببرید؟
11_ ده چیز که زیر زمین یافت میشود ؟
12_ برای کلمات زیر جایگزین مناسب پیدا کنید ؟ ( حداقل سه جایگزین )
احمقانه / مهم / غم انگیز / دوست / خنده دار / چالش / مهمان
13_ ده سوال خلاق و نو که با ( اگر ) شروع شود بنویسید ؟
14_ ده راه حل نو وخلاق برای مهار عصبانیت پیشنهاد کنید ؟
15_ فکر میکنید برای برخورد با یک آدم دروغگو چه روش هایی وجود دارد؟ ( حداقل 7 روش )
...................................... خلاقیت در مدرسه
مدرسه
مدرسه به عنوان یکی از اجزای مهم نظام آموزشی می تواند بر فرایند تفکر و مهارتهای ذهنی و شیوههای یادگیری دانش آموزان تأثیر شگرف بگذارد تا به راحتی بتواند در جهت تفکر نو و انتقادی و کشف مجهولات پیش برود و راه حل مناسبی برای مشکلات ارائه دهد. بدین ترتیب مدرسه می تواند کانونی جهت یادگیری و پرورش افکار خلاق باشد.
محیط مدرسه از جنبه های مختلفی مانند شرایط فیزیکی ( دیوارها، کلاس، ابزار و اشیاء موجود در مدرسه..) و روابط عاطفی میان افراد، نقش مدیر و ناظم بویژه معلم، روابط دانش آموزان با معلم، روابط دانش آموزان با یکدیگر، بر انگیزه یادگیری و خلاقیت تاثیر مستقیم دارد.
معلم در مدرسه بعنوان یک الگو نقش کلیدی ایفاء میکند. در واقع اهمیت او در زندگی کودکان و نوجوانان مستعد و خلاق بیشتر روشن می گردد.
شایان ذکر است معلم شکل دهنده جو کلاس است و مهمترین نقش را در پرورش خلاقیت دانش آموزان برعهده دارد و میتواند این نقش را از طریق روشهای تدریس در کلاس به انجام رساند.
روشهای تدریس
تدریس, تنها فعالیت معلم در کلاس درس نیست بلکه فعالیتی دو جانبه از طرف معلم و دانش آموزان میباشد که در جریان آن, بین دانش آموزان با یکدیگر و معلم تعامل وجود دارد.
روش تدریس را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد: روشهای تدریس فعال و روشهای تدریس غیر فعال (سنتی).
در روش تدریس غیر فعال، فقط معلم نقش فعالی را در جریان تدریس بعهده دارد و مطالبی را که از قبل تعیین شده است بطور شفاهی در کلاس بیان می کند و دانش آموزان در این میان واکنش چندانی از خود نشان نمی دهند. بعبارت دیگر کودک برای مدرسه است, نه مدرسه برای کودک. تدریس سنتی تنها وظیفه خود را این میداند که حافظه کودک را از معلومات انباشته سازد, آنرا به زیور علم بیاراید و با افکار بزرگ زینت بخشد.
بنابراین خلاقیت فقط جاى اندکى درآموزش سنتى دارد، زیرا در آموزش سنتی کسب مهارت خواندن و نوشتن مهم است و ارائه مفاهیم به صورت شفاهی از طرف معلم و تکرار و حفظ کردن و پس دادن مطالب توسط شاگردان انجام می شود. بدین ترتیب ذهن شاگردان با جزئیات شتاب زده و نامربوط انباشته می شود و آنها از یادگیری مطالب مهم درسی و قابل فهم محروم می گردند، و تلاشی برای پاسخهای چالش انگیز وجود ندارد. شیوه های آموزش سنتی دانش آموزان را با روشهای شناختی که مرتبط با دنیای فردا است همراه نمی کند و چنین تدریس نامناسبی همراه با عدم طرح موضوعات بحث برانگیز، محیط آموزشی ملالتآوری را ایجاد میکند. درنتیجه باعث عدم کنجکاوی و سئوال و مشارکت از جانب کودک می شود. برای پر کردن این شکاف و فقدان میتوان با روشهای فعال و پویا مانع از کسب این دیدگاه سطحی نگر شد.
در مقابل روش تدریس سنتی، روشهای دیگری وجود دارد که در آنها بر خلاف روش تدریس غیر فعال، دانش آموزان بیشتر فعالیت دارند و قسمت اعظم کار آموزش و تدریس بعهده دانش آموزان می باشد. در واقع یک تعامل دو طرفه بین دانش آموزان و معلم و دانش آموزان با یکدیگر وجود دارد. در این روش پیشنهاد می کنند که از وسعت برنامه کاسته شود و کیفیت برنامه مورد اهمیت باشد زیرا ثابت شده است معارفی که طی تفحصات و پژوهشهای آزادانه مشخص بدست می آید بهتر در ذهن باقی می ماند و به شاگرد فرصت میدهد به کسب روشهایی نائل آید که در تمام دورهِ زندگی مورد استفاده قرار گیرد و بطور مداوم دامنه کنجکاوی او را توسعه میدهد و دانش آموز یاد میگیرد چگونه عقل خود را شخصاً بکار اندازد و بدینترتیب آزادانه مفاهیم و تصورات خود را بنا میکند.
بنابراین استفاده از روش فعال در ارائه درس نه تنها دانش آموزان را برسر شوق و ذوق آورده وانگیزه یادگیری را درآنان تقویت می کند، بلکه معلم را در تبدیل محیط کلاس به جامعه ای کوچک و دلپذیر قادر میسازد. در نتیجه ایجاد و پیشرفت چنین محیطهایی است که حس کنجکاوی دانش آموزان برانگیخته میشود.
یکی از راهبردهایی که معلم با روش فعال در هنگام تدریس انجام می دهد، استفاده از تمایلات و کنجکاوی طبیعی کودک در حل مساله و بیان مسائل بصورت حیرتآمیز است. این روش یادگیری و روش های علمی دیگر که بر اساس ساختار طبیعی کودک بنا گریده مهارتهای روش تحقیق را به وی می آموزد تا در کودک فهم عمیقی از مهارتها و راهبردهای علمی رشد پیدا کند.
معلمان باید متوجه این نکته باشند یادگیری واقعی صرفاً بخاطر سپردن مطالب نیست، بلکه یادگیری واقعی زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز باید در ارتباط موضوع درسی مواد و ابزار قابل لمس داشته باشد و بتواند مطالب را در عمل نیز ببیند و آنها را تجزیه و تحلیل کند. در این صورت کودک مطالب را بهتر فرا می گیرد و انگیزه و کنجکاوی او تحریک می شود.
بنابراین معلم باید برای برانگیختن فعالیتهای مورد نظر خود از رغبتهای طبیعی دانش آموزان استفاده کند و آنها را وادار نماید تا از روی رغبت و علاقه فعالیت نمایند و خلاقیت آنها را پرورش و شکوفا سازد.
تحقیقی توسط رمی و پیپر (1974) سولیوان (1974) انجام شد، محور آنها مقایسه کلاسهای پویا یا باز با کلاسهای سنتی بوده است. فضای کلاسهای باز یا پویا برای رشد شرایط پژوهش, کنجکاوی, دستکاری، خودفرمانی و یادگیری مناسب بود.
اما کلاسهای سنتی در امتحان گرفتن، درجه بندی، تدریس مقتدارنه با سختگیری دنبال می شد و تغییر کمی در برنامه آموزشی خود ایجاد می کردند.
همچنین سولیوان (1974) دریافت، بچه ها در کلاس باز در مقایسه بابچه های کلاسهای سنتی نمره معنادار و بهتری در 2 از 4 تست گلیفورد بدست می آورند.
فراهم آوردن زمینه ها و شرایطی که به تقویت تفکر خلاق در مدارس منجر شود دامنه وسیعی دارد که از تغییر در نگرشها تا روشهای تدریس امتداد می یابد. در تحقیقی که ارتباط متقابل بین معلم و خود کارآمدی معلمها مورد ارزیابی قرار گرفته است، نشان داده شد نوع نگرش معلم به درس تعیین کننده سطح موفقیت آنان در تدریس آن درس می باشد. علاقهمندی و عدم علاقهمندی آنان به درس تأثیر مستقیم در نحوهُ آموزش آنان دارد و باعث ایجاد رفتارهای خود مدارانه یا شرکت دادن دانش آموزان در امر تدریس، تحقیق و آزمایش است و نتیجه آن رشد یا کاهش خلاقیت در کودکان میباشد.
چامبرز (1973) در مطالعه ای از 671 معلم، تأثیرات منفی و مثبت آنها را بر روی خلاقیت دانشآموزان مورد بررسی قرار داد. بررسی پاسخ ها نشان می داد: معلمهایی که موجب رشد خلاقیت در دانش آموزان هستند در مدیریت و هدایت کلاس به روشهای غیر رسمی گرایش دارند. آنها به دانش آموزان اجازه می دهند موضوعاتی را که می خواهند، انتخاب کنند. پذیرای دیدگاههای غیر معمول آنها هستند، به خلاقیت پاداش داده، در بیرون از کلاس با دانش آموزان در تعامل هستند و تشویق استقلال دانش آموزان و عملکرد مثبت آنها را بعنوان نقش موثر الگوی خلاقیت می دانند. در مقابل رفتارهای متضاد که باعث کاهش خلاقیت می شود، عبارتند از: دلسرد کردن عقاید دانش آموزان، تأکید بر تکرار یادگیری، ناامنی، سختگیری و اعمال روشهای سنتی که موجب تقلیل خلاقیت میشنود.
به طور کلی در مطالعات متعددی که در زمینه کارایی روشهای تدریس فعال صورت گرفته است، مطلوب بودن این روشها را نسبت به روشهای تدریس غیرفعال نشان می دهد. در مطالعهای، کیفیت یادگیری به روشهای سخنرانی، تمرین و تکرار، پرسش و پاسخ، نمایش.... بررسی شده است. نتیجه نشان داده است که کیفیت یادگیری در روشهایی که همراه با فعالیت بیشتر دانش آموزان باشد، به رشد خلاقیت بیشتری می انجامد.
شایان ذکر است یادگیری فعال در مقایسه با یادگیری نافعال موجب می شود ارتباطهای بیشتری برای یادگیرنده ایجاد شود.
به طور کلی کلاسهای غیر رسمی یا فعال تأثیر بیشتری در رشد خلاقیت می گذارند. اینگونه کلاسها در مقایسه با محیطهای محدود کننده سنتی تسهیل کننده خلاقیت هستند.
نتیجه گیری
خلاقیت یک توانایی همگانی است که هم ناشی از عوامل مختلف فردی و شخصیتی است و هم عوامل اجتماعی آن مطرح است. هر چند توانایی تفکر خلاق به طور بالقوه و به نحو فطری در انسان به ودیعه نهاده شده است، اما ظهور آن مستلزم پرورش آن است.
یکی از مکانهای پرورش و رشد خلاقیت، مدرسه است. هنگامیکه کودک وارد مدرسه میشود، فرایند اجتماعی شدن در محیط آموزشی شروع میشود. عوامل بسیار زیادی چون: تکالیف زیاد، تأکید بر حفظ دروس، اجرای برنامههای هماهنگ، عدم توجه به تفاوتهای فردی و سرانجام عدم شناخت یا بی توجهی به ویژگیهای کودکان خلاق، سبب می شود که قدرت خلاقیت آنان بتدریج کاهش یابد. اما اگر مدرسه شرایط خود و روشهای تدریس را بر پایه شناخت و پرورش استعدادهای دانش آموزان، نیاز جامعه و نزدیک کردن محیط مدرسه به شرایط و زند گی بیرونی قرار دهد، می تواند در جهت شکوفایی خلاقیت در دانش آموزان گام بردارد.
در تحقیقی که توسط گوگن ( 1983) با استفاده از تست خلاقیت تورنس در نمونهای از 225 کودک در مدرسه انجام شد، مشخص گردید: روشهای فعال بر رشد خلاقیت دانش آموزان بویژه دختران بیشتر است در مقابل دانش آموزان به روش سنتی کمترین افزایش خلاقیت را نشان دادهاند. بعد از یک سال حتی خلاقیت آنان، پایینتر از خط پایه نسبت به گروه مقابل (روش فعال) نشان داده شد.
در تحقیقی دیگری که توسط هادون و لیتون (1968) در مقایسه بین دو کلاس پویا و سنتی انجام گرفت، مشخص شد که بچه ها بعد از گذشت 4 سال از کلاس ابتدایی، برتری پایدارتری را در تفکر واگرا نسبت به بچههای با کلاسهای سنتی نشان داده بودند.
میلگرام (1990) نیز معتقد است علت شکست مدرسه در رشد خلاقیت تا حد زیادی به تعلیم و تربیت همشکل و یکنواخت مربوط می شود. این در حالی است که هرکدام از بچه ها کاملاً با یکدیگر متفاوتند.
در نتیجه ی چنین مشاهداتی مشخص می شود، اگرمحیط آموزشی بویژه روشهای تدریس که مستقیماً مرتبط با تفکر کودک است، مناسب با رشد خلاقیت کودکان نباشد، باعث کاهش خلاقیت می شود. تا جائیکه تورنس در اولین یافته هایش بیان می کند، در رشد خلاقیت کودکان افتی در کلاس چهارم وجود دارد که بدلیل وجود شرایط نامساعد مدرسه بویژه روش های تدریس است. همچنین در تحقیقات نشان داده شده است اگر شرایط مناسب تدریس برای کودک در همان کلاس چهارم وجود داشته باشد، این افت با کاهش کمتری روبرو می شود و چه بسا نسبت به دانش آموزان با روش سنتی نیز خلاقیت بیشتری نشان دهند. تورنس (1987) در نتایجی از 308 مطالعه انجام شده، نشان می دهد که روشهای تدریس مناسب، بر رشد خلاقیت کودکان تأثیر مثبت می گذارد و در 70% موارد با موفقیت همراه است.
به طور کلی روش تدریس مناسب در مدارس نه تنها باعث می شود که خلاقیت کودکان رشد یابد، بلکه دانش آموزان را با دنیای فردا که مسئله و مشکلات بی شماری دارد، آماده ی حل مسئله، خلاقیت و نوآوری می کند.
پس لازم است تا جامعه در آگاه کردن معلمان به انواع روشهای فعال تلاش کند تا معلمان از روشهای مناسب در کلاس خود استفاده کنند، کنجکاوی کودکان را برانگیزند و شرایط مناسبتری را برای خلاقیت کودکان ایجاد کنند.
منابع
حسینی، افضلالسادات. ماهیت خلاقیت وشیوه های پرورش آن. تهران: انتشارات رشد، 1378 .
شهرآرای، مهرناز. به سوی تعلیم و تربیت پویا و خلاق ، خلاصه مقالات ارائه شده در دومین سمپوزیوم جایگاه تربیت در آموزش و پرورش دوره ابتدایی (وزارت آموزش و پرورش ــ معاونت پرورشی). تهران: انتشارات تربیت،1370.
نظرات شما عزیزان: